السلطان ابن السلطان ابن السلطان ناصر الدین شاه قاجار-یا حفیظ یا حافظ- پوشیده نماند که سرکار اقدس همایون این فرمان را به خواهش جناب فخرالعلماء و المجتهدین حاجی ملا رفیع مرحمت فرمودند آنکه چون به شکرانهی فضل و کرم والانعم خداوند بیمثل و نظیر آلدی لیس له شریک و لا وزیر، خوان نعمتش در بسیط زمین گسترانیده و سایهی رحمتش وجود سلاطین با فرّ و تمکین را زیب سریر سلطنت گردانیده دیهیم سلطنت را به وجود همایون ما مزیّن فرمود و تخت خلافت را به دوام ما رشک گلشن نمود همواره خاطر خورشید اشراق شاهنشاهی به آرایش بلاد و عباد متعلق است و رأی پادشاهی را در رعایت رعیت و ولایت توجه مطلق پیوسته همت ملوکانه بر آن داشتهایم که سایهی رحمت بر کافه ی عباد بگسترانیم و عامّهی انام را به نعمت و رفاهیت بپرورانیم تا ملک از شمول عاطفت آراستهتر از گلشن گردد و دیدهی ایام به فروغ معدلت خدیوانه روشن شود و ضیع و شرف رعیت را دعاگوئیِ بقای این دولت و استدامت این شوکت وِرد زبان آید. از جمله از قراری که به عرش مقیمان عتبهی کبری رسیده، به واسطه مالیاتی که به دکاکین خبازی دارالمرز رشت، از دیوان اعلی جمعست، اهالی آنجا در خانههای خود از پختن نان ممنوعاند و از این رهگذر، سکنه و عابرین، از غریب و بومی، به علت قلّت نان، نوعی عُسرت و تنگی واقع میشود. محض مرحمت شاهانه، از هذه السنه لوی ئیل و ما بعدها، برای حصول دعای دولت و توسعهی معیشت اهالی، از قرار همین توقیع، مالیات دیوانی دکاکین خبازی دارالمرز رشت را به تخفیف ابدی مقرر و صنف مزبور را از تکالیف دیوانی معاف؛ و مسلم فرمودیم که از این به بعد هر کس بخواهد، دکان خبازی در هر جا بگشاید و نان در خانههای خود پخته در بازار بفروشد. و احدی قادر بر اذیت و آزار آنها نبوده باشد. مقرر آنکه سلاطین خجسته آئین دولت علیّه و اخلاف عظمی، از قرار همین فرمان قضا جریان معمول داشته، ابدالدهر دیناری و حبّهای مالیات و عوارض و صادر بر خباز بلدهی رشت وارد نیاورند و خلاف آن را مخالفِ رضای خداوند شمارند.
مقرر آنکه عالیجاهان، رفیعجایگاهان حکام و مباشرین حال و استقبال گیلان، حسب المقرر معمول داشته همه ساله، به خرج گیلان مجری دانند.
الحمدلله که اتمام این سنگ به سعی سلالة السادات العظام آقا میر ابوطالب تاجر رشتی در قزوین خلدآئین انجام گرفت.
کتبهی ملک محمد قزوینی
فی شهر شعبان 1272